سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشقولانه - پاتوق عشق
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشقولانه - پاتوق عشق
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پاتوق عشق
چه کنم.دوستش دارم.شوخی که نیست.حرف یک عمر در به دریست.صحبت کلی اوارگی است.شکایتی نیست.حرف شکایت که در عشق بیاید باید فاتحه ی این حکایت را خواند.شما هم بدانید بد نیست.تازه بعد یه عمری عاشقی.همین امشب پاییزی از من پرسید:مگه تو دوستم داری؟ومن یقین دارم دیوانه تر از مجنون.خیره به پرسش عجیبش.هفت اسمان خیرت را سیر کردم و برگشتم.راستی!گفتم برگشتم.او هم برگشت.درست است.از سفر ان سوی اقیانوسش برگشت.اما نه پیش من.او مال همه است و من ارزو میکنم هیچ کس مال او نباشه.اما مگر می شود.او حرفی نزد.ننوشت.سکوت کرد.اما جوریکه به بی قانونی غرور شکسته ی یک عمر عاشقی ام بر نخورد...فهماند که قصد دارد مرا کنار بگذارد...درست مث تقویمی که عوض می شه سر بهار میندازمت یه گوشه و دیگه میذارمت کنار.
نوشته شده در  دوشنبه 86/9/5ساعت  11:15 صبح  توسط رسول 
  نظرات ديگران()

<      1   2   3   4      
ليست كل يادداشت هاي اين وبلاگ
جز تو کسی رو ندارم ....
[عناوین آرشیوشده]